این منم...

ساخت وبلاگ

دوروزه مرتب دارم با خودم تکرار میکنم...

دیگه به هیچکس اعتماد نکن... بی گدار به آب نزن...

همیشه چوب سادگیم و خوردم... همیشه...

تمام مشکلات من به همون یک خصوصیتم برمیگرده... به همونی که همیشه نوشتم... انگار تمام مشکلاتم رو به اون دارن سجده میکنن!

چقدر باید به روی خودم بیارم اینا رو که بفهمم نمیدونم...

هرچی میخوام یادم بره چی هستم باز همه چی دست به دست هم میده که یادم بمونه...

این منم......
ما را در سایت این منم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahhess بازدید : 66 تاريخ : سه شنبه 7 شهريور 1402 ساعت: 3:12

تنها اومدم تو کافه نشستم و با خودم حال میکنم... قرار بود با همسر بیایم اینجا ولی موقع از خونه بیرون اومدن بحثمون شد اون رفت سی خودش منم سی خودم! لق هرچی شوهر بی ملاحظه ست... درسته که شب جمعه ست ولی باز هم لقش...اصلا لذت بردن از تنهایی، خودش یک مهارته مخصوصا وقتی که متاهلی... اتفاقا اینجور مواقع بیشتر باید با تنهاییت کنار بیای چون دیگه حق جایگزینی نداری...حالا همینجور که داری بستنی شکلاتیت رو تو دهان مبارک میجنبونی صدبار تو دلت بگو: لقش این منم......ادامه مطلب
ما را در سایت این منم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahhess بازدید : 71 تاريخ : سه شنبه 7 شهريور 1402 ساعت: 3:12

به اطلاع دوستان عزیزم میرسونم که برخلاف میلم این وبلاگ تا چندروز دیگه از دسترس خارج میشه... دوستان گلم که آدرس وبشون رو دارم اگه همچنان مایل هستن غرغرهای بنده رو بخونن کامنت بذارن تا آدرس وب جدیدم رو براشون بفرستم... ضمنا اسم و عنوانم رو هم عوض کردم... سالها به آوا عادت کرده بودم ولی افسوس از دست بعضی غریبه های نامرئی آدم حتی نمیتونه تو وب خودش آرامش داشته باشه... دوستتون دارم دوستان عزیزم... این منم......ادامه مطلب
ما را در سایت این منم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahhess بازدید : 60 تاريخ : سه شنبه 7 شهريور 1402 ساعت: 3:12

اینایی که هروقت اراده کنن خوابشون میبره... اینایی که تا سرشون و رو بالش میذارن میرن تو خواب عمیق و هیچ صدایی نمیتونه بیدارشدن کنه... بدونن که خوشبختن فقط کصخلن خبر ندارن...

دیدی حتی اینایی که افسرده ان مثل خرس میخوابن... اونوقت وقتی من تو روتین افسردگیم هم خواب به چشمام حرومه...

ارث پدریه دیگه...

اسم برده نشه بهتره... ولی برای میلیونیم بار ریدم تو ژن های منتقل شده از ...

این منم......
ما را در سایت این منم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahhess بازدید : 69 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1402 ساعت: 16:36

-تعمیرات سالن تموم شد و الان دو شبه که میرم اونجا... سالن جدیدمون خیلی قشنگ تر و بزرگتر از جای قبلیه... -دیروز با مدیرم صحبت می‌کردم قرار شده که امسال با بچه های پارسالم برم یک پایه بالاتر... یک نفر از دانش آموزان بدقلقم که مادر لوس تر از خودش داشت هم از مدرسه مون رفت... هرچند که رفتنش با کلی دردسر همراه شد ولی باز هم چی بهتر از این! -شهریور فرم جدیدم رو میدوزم و مهر روانه مدرسه می شوم! تجربیات جدیدم از کار رو هم مرتب مینویسم و هرروز کلی نکته بهش اضافه میکنم.-دوران قرمزی هم تموم شد و رفت تا نوبت بعدی! -جمعه شب مهمون دارم. -دنبال یک تنوع تو زندگیم میگردم! رو آخری خیلی گیرم... ذهنمو درگیر کرده چندوقت! این منم......ادامه مطلب
ما را در سایت این منم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahhess بازدید : 47 تاريخ : شنبه 21 مرداد 1402 ساعت: 15:46

میدونی چیه... آدم تو وب خودش که تعارف نداره... بعضی وقت ها میل به تنوع باعث میشه افکار شیطانی بیاد سراغت... حالا نه که بخوای انجامش بدی ولی جزء فانتزی هاته... مطمئن هم هستی که هیچ وقت سراغش نمیری ولی نمیتونی بهش فکر نکنی... چون یکنواخت شدن زندگی آزارت میده...مشکل اینجاست که تو سنی هستی که هم حال و حوصله آدم جدید رو هم نداری و دلت میخواد همون قبلی ها یک آپدیت جدید بدن بیرون هم اینکه وقتی به زندگیت نگاه میکنی و میبینی هیچی کم نداری بابت این افکار از خودت خجالت میکشی...بعضی وقت ها که به همسر نگاه میکنم تو دلم بهش میگم: عزیزم کاش انقدر خوب و معصوم نبودی...مصداق بارز خوشی زده به دلش منم...(لازم به ذکر است که این افکار مبهم و نابخشودنی موقت می باشد و اواخر شهریور از بین می رود.) این منم......ادامه مطلب
ما را در سایت این منم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahhess بازدید : 44 تاريخ : شنبه 21 مرداد 1402 ساعت: 15:46

عزیزانی که وب من جزو لیستشون هست ولی بنده ادرسشون رو ندارم لطفا اگه مایل هستند آدرسشون رو بذارن...

کامنت بدون آدرس میذارید آمار ما رو دارید ولی خودتون رو نامرئی میکنید؟!

آیا تبادل لینک قشنگ تر نیست؟

این منم......
ما را در سایت این منم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahhess بازدید : 46 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 14:29

روی صندلی پارک نشستم و دارم گذشته شخمی مو شخم میزنم... قرار بود برای مطالعه بیام اینجا ولی زور خاطرات چربید..‌"زور" عجب کلمه قدرتمند و در عین حال وحشتناکی...اگه بخوام از لحاظ شخصیتی و جسمانی از صفر تا صد به خودم نمره آزمون مقابله با زور بدم قطعا اولش صفر مطلق بوده... ولی حالا شاید تو چند سال اخیر به ۶۰ یا ۷۰ رسیده باشه...میگم چرا... تو خونواده ما زور گفتن بزرگتر به کوچیکتر امری طبیعی بود... پدرم زور بیماری و حماقت هاش رو برای مادرم به نمایش میکشید ... مادرم به بچه هاش زور بدنی و زبانی شو نشون میداد.... برادرهام با هم زورآزمایی میکردن و به خواهرم زورگویی میکردن و خواهرم هم زور خودش رو میزد که به من زور بگه... در راس این هرم پدرم بود و اما طبقه فرومایه من بودم... هر طبقه هرم هم این اختیار رو داشت که به طبقات خیلی پایین تر دست درازی کنه و زورش رو به هر نحوی به نمایش بذاره... اما این هرم فقط به اینجا ختم نمیشد... تو مدرسه هم این هرم برای من وجود داشت اما به صورت پراکنده تر...من حتی تو مدرسه هم بدبخت بودم... کلاس اول دبستان وقتی هم میزیم منو از نیمکتی که انگار ارث باباش بود بیرون کرد کیفمو برداشتم و کنار میز نشستم به گریه کردن... این واکنش رو کلاس دوم وقتی معلم بیرحم مبه خاطر بلد نبودن یک مسئله ریاضی گوشمو پیچوند هم داشتم...بزرگتر که شدم از سن ۱۳ یا ۱۴ سالگی که اوج دوران بلوغم بود کم کم تغییر کردم... دیگه اونقدر حالیم میشد که جلوی زور وایستم... واسه همین یک بار که خواهرم دستش و بالا برد که منو بزنه و من برای اولین بار که از قبلش کلی تمرین کرده بودم و واسه این لحظه آماده شده بودم دستش و تو هوا گرفتم و یک کشیده جانانه نثارش کردم... وقتی مادرم میخواست موهامو بکشه بازوش رو گاز گرفتم و این منم......ادامه مطلب
ما را در سایت این منم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahhess بازدید : 48 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 14:29

اینایی که تمرکز بالایی دارن و حواسشون همیشه جمعه... اینایی که گیج نمیزنن و سوتی نمیدن چقدر جذابن! دلم برای خودم میسوزه که کمبودهام برام شدن ملاک جذابیت آدما... برای شونزدهم فروردین وقت گرفتم برم دکتر...خودمو سپردم به اون دستگاه... خداکنه روم جواب بده و منو از این وضع خراب نجات بده... البته توقع معجزه ندارم ولی امیدوار به تغییرم حتی اگه کوچیک باشه...اگه تمرکزم بالا بره... اگه حافظه ی کوتاه مدتم درست کار کنه... اگه استرس هام کاهش پیدا کنه... اگه دیگه خواب راحت برام آرزو نباشه... اونوقت میتونم به خودم امیدوار بشم که ضریب هوشیم پایین نیست و دلیلی برای فکر کردن به خودکشی وجود نداره... این منم......ادامه مطلب
ما را در سایت این منم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahhess بازدید : 78 تاريخ : دوشنبه 7 فروردين 1402 ساعت: 18:30

خسته شدم از بس گفتم: ببخشید حواسم نبود، متوجه نشدم، چی؟ دوباره بگو و ...بسه دیگه... چقدر باید سرم پایین باشه به خاطر پیش پاافتاده ترین چیزی که همه دارن و من ندارم... چرا بقیه با یک بار یاد میگیرن من با دویست بار...اوج حقارتم اونجاست که بهم میگن تو چه جور معلمی هستی که انقد حواست پرته...انگار حتی با پیشرفت شغلی هم ضعفم بیشتر به چشم میاد... مثل اینکه هیچی به من نیومده... حتی موفقیتاگه نوروفیدبک برم و این مشکلم درست نشه به خدا یک بلایی سر خودم میارم... این منم......ادامه مطلب
ما را در سایت این منم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahhess بازدید : 71 تاريخ : دوشنبه 7 فروردين 1402 ساعت: 18:30