با مامان و بابا داریم میریم شهرستان. تو جاده تصادف بدی میکنیم جوری که بابا از ماشین پرت میشه بیرون... من و مامان هم با وجود صدماتی که بهمون وارد شد پیاده میشیم دنبال بابا میگردیم ولی پیداش نمیکنیم... تو اون لحظاتی که دنبالش میگشتیم خدا خدا میکردم بابا مرده باشه...
نتونستیم پیداش کنیم و برگشتیم خونه. با وجود استرسی که داشتم ته دلم خوشحال بودم که پیداش نکردیم و با خودم می گفتم خدا کنه دیگه پیدا نشه...
روز بعد دوباره با مامان رفتیم اونجا و پیداش نکردیم...
قضیه رو به هیچ کس نگفتیم و تقریبا از شرش خلاص شدیم...
داشتم خوشحالی میکردم که بیدار شدم...
این منم......برچسب : نویسنده : mahhess بازدید : 67